لینک پایین توضیحات
فرمت word قابل ویرایش پرینت
تعداد صفحات: 23
اوضاع سیاسی ایران زمان رژیم پهلوی :
هنگامی که نظام پهلوی سایه‌ی استبداد خفقان، اوج مستی خود رسیده بود، جامعه‌ی ایرانی واکنش‌هایی خاص این دوران به‌نمایش گذاشت این واکنش‌ها چشم درباریان مخفی نماند.بروز نارضایتی، شکل‌گیری انقلاب اسلامی شکست سلسله‌ی پهلوی، حلقه‌ی نهایی اوضاع سیاسی جاری زمان حکومت پهلوی بود. نشانه‌های انحطاط اواسط دهه‌ی شمسی چشم می‌خورد نزدیکان دربار آن احساس می‌کردند. مینو صمیمی جمله‌ی این درباریان بود:«تقریباً هر روز قضایایی برمی‌خوردم که گسستگی بیش پیش پیوند مردم رژیم حاکم حکایت داشت. روند امور جایی رسیده بود که بعضی افراد، بی‌باکانه، حضور دیگران رژیم بد می‌گفتند انتقاد فساد مالی رفتار غیراخلاقی خانواده‌ی شاه می‌پرداختند.» همین مطلب زبان پرویز راجی:«تا مدتی، من امثال من، تبلیغاتی که مملکت رواج داشت، باور می‌کردیم تصورمان شاید آرزویمان این بود که دفعتاً معجزه‌ای خواهد شد یک شبه همه چیز تغییر خواهد کرد. حالا احساس می‌کنیم که تمام آن تصورات آرزوها، خواب خیالی بیش نبوده تبدیل ایران «پنجمین قدرت صنعتی جهان!» بیش حد مسخره نظر می‌رسد. حقیقت این است که ما دارای کشوری عقب مانده مردمی بی‌تمدن هستیم.» تدوام همین امر ساختار نیروهای مسلح نوشته‌های عباس قره باغی:«مهم‌ترین عامل نارضایی نیروهای مسلح شاهنشاهی سال‌های اخیر، دو سوء جریانات مالی عدم رعایت قانون عدالت، امور پرسنلی مسائل رفاهی اجتماعی بود.» واکنش مردم قبال عملکردهای حکومت پهلوی، خاطرات فریدون هویدا، خوبی قابل مشاهده است:«ولی مردم طبقه‌ی پایین هرگز نمی‌توانستند، اقدامات رژیمی ارزش قائل باشند که رأس آن شاه، دوستان بستگانش آزاد گذارده بود اطمینان خاطر، کلیه‌ی امور تجارتی کشور خود اختصاص دهند صرفاً، فکر پرکردن جیب‌هایشان باشند. این مورد، طبقات مرفه اکثراً رفتار شاه مواضع سیاسی وی، آشکارا انتقاد می‌کردند روی رفته وضع جایی رسیده بود که گسترش سایه‌ی دیکتاتوری تمام شئون جامعه؛ هر مسأله‌ی نامطلوبی؛ هرجا چشم می‌خورد، همگی آن شاه نسبت می‌دادند همین نکته است که می‌تواند علت اصلی نفرت عمومی ایرانیان شاه سال 1357به خوبی آشکار سازد.» باز توصیفاتی همین دست قلم پرویز راجی:«(11آبان 57): جهش‌های سریع اجتماعی اقتصادی دو دهه‌ی اخیر، این امید ما وجود آورد که زودی، جامعه‌ی ایران، شاهد پیدایش عوامل ثبات برانگیختن احساس مسئولیت مردم خواهیم بود. همراه اعلام سیاست فضای بازسیاسی، مسئله‌ی بروز آثار ناشی نارضایتی‌های مردم آن قدرها توجه قرار نگرفت، همین تشکیلات سیاسی ایران استحکام چندانی برخوردار نبود، ]جامعه[ دچار ضایعات صدمات شدیدی شد.» عبدالمجید مجیدی دیدگاه‌هایی مشابه راجی، اما عرصه‌هایی دیگر دارد:«گرفتاری ما این بود که نهادهای مملکت، درست کار نمی‌کرد. بنیاد حکومت مشروطه درست کار نمی‌کرد. یعنی مجلس، یک مجلس واقعی که طبق قانون اساسی عمل بکند، نبود. دادگستری‌مان یک دادگستری‌ای که آن‌طور که اصطلاح قانون اساسی، مستقلاً قدرت عمل بکند، نبود. دولتمان که قوه‌ی مجریه بود، آن طوری که باید شاید، قدرت اجرایی نداشت. توجه می‌کنید؟ این ساختار سیاسی، این نهادی که می‌بایست درست عمل بکند، وجود نداشت. نتیجه آن تغییر گروهی که دولت باید وجود داشته باشد، وجود نداشت. نتیجه آن تغییر گروهی که دولت باید وجود داشته باشد، گاه‌گداری یک گروهی بروند، گروه دیگری بیایند، وجود نداشت. آن اعتمادی که مردم، می‌بایست دستگاه‌ها داشته باشند که وقتی وکیل مجلس صحبت می‌کند، حرف مردم دارد می‌زند، وجود نداشت. آنجایی که پرونده‌ی شخصی می‌رفت دادگستری می‌بایست اعتماد داشته باشد که قاضی بی‌طرفی قضاوت می‌کند، این اعتماد وجود نداشت.» فریدون هویدا صراحت بیشتری توصیف آخرین سال‌های حکومت پهلوی نشسته است:«در سفر ایران، هر جا رفتم هر کس؛ اعم آشنا بیگانه؛ صحبت کردم، همه نحوی اوضاع مملکت گله داشتند. آن زمان، گرچه مردم هنوز شخص شاه آشکارا هدف حمله قرار نمی‌دادند، انتقاد بدگویی نسبت خانواده‌ی او هیچ وجه ابایی نداشتند. عبدالرضا این‌کار کرد، غلامرضا آن کار کرد مواردی شبیه آن (البته القاب سلطنتی آنها)، زبان مردم بود. این میان والاحضرت اشرف، خواهر دو قلوی شاه، جایگاه ویژه‌ای داشت حملات اصلی اکثراً رو سوی او هدف‌گیری می‌شد.» البته اسدالله علم وقوع انقلاب اسلامی زودتر سایرین پیشبینی کرده بود:«هر اتفاقی ممکن است بیفتد. صحنه‌ی داخلی آن قدرها آرام نیست. مردمان عمیقاً